- حاجت روا
- روا کننده حاجت
معنی حاجت روا - جستجوی لغت در جدول جو
- حاجت روا
- رواکنندۀ حاجت، آنکه حاجتش برآورده شده باشد، کامروا،
برای مثال بسی بر بساط بزرگان نشستم / که یک نفس حاجت روایی ندیدم (سیف اسفرنگ - لغتنامه - حاجت روا)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برآمدن حاجت، بر آوردن حاجت روا کردن حاجت
روا کردن حاجت، روا شدن حاجت، برآورده شدن حاجت کسی